دعواي خانوادگي
دعواي خانوادگي
روز و شب به كيسه بوكس مشت مي زد. به سر و صورت مربي مشت مي زد. توي رقابت هاي قهرماني كشور صد و سي و دو تا مشت خورد، دويست و پانزده تا مشت زد! هيچ مشت زني توان مقابله با او را نداشت. يك ماه بعد، توي دعواي خانوادگي تا نامزدش گفت:
_بابام، كل هيكل تو رو مي خره مي فروشه!!...
مثل مشت خورهاي منگ، له و لَوَرده شد!
از كتاب "سه خط قصه!"
حسن ايماني
شکل قلم:F اندازه قلم: A A رنگ قلم: پس زمینه: روز و شب به كيسه بوكس مشت مي زد. به سر و صورت مربي مشت مي زد. توي رقابت هاي قهرماني كشور صد و سي و دو تا مشت خورد، دويست و پانزده تا مشت زد! هيچ مشت زني توان مقابله با او را نداشت. يك ماه بعد، توي دعواي خانوادگي تا نامزدش گفت:
_بابام، كل هيكل تو رو مي خره مي فروشه!!...
مثل مشت خورهاي منگ، له و لَوَرده شد!
از كتاب "سه خط قصه!"
حسن ايماني