راشل و استاد دانشگاه
راشل یک وقتهایی فکر میکرد چه چیزی باعث شد وارد رشته جامعه شناسی شود؟ چند بار باید از پدر حرف میشنید که تغییر رشته بدهد! مادر ولی عقیدهاش فرق میکرد. او همیشه سعی داشت جلوی سابین که ماهها میشد از راشل خواستگاری کرده بود از دخترش تعریف کند. پر آبوتاب! سابین کارمند موزه دوکه برانلی بود و برخلاف پدر راشل، به شدت موافق رشته جامعه شناسی. یک روز سابین به راشل گفت:
- تو باید جامعه شناسی توی دانشگاه سوربن رو تموم کنی تا با هم یه موسسه گردشگری توی پاریس بزنیم. این می تونه یه شغل خوب برای آینده ما باشه...
راشل درباره هدف نامزدش با استاد کارکشته جامعه شناسی دانشگاه، ماریا ترزا ازبوربن صحبت کرده بود و ماریا ترزا گفته بود:
- کار خوبیه. یه آدم موفق باید قبل از اینکه آینده سراغش بیاد اون رو توی ذهنش بسازه...
راشل همیشه توی هر کاری با استاد ماریا ترزا مشورت میکرد. میگفت: حواس ماریا ترزا به من هست...
اما ذهن راشل همیشه درگیر شخصیت عجیب ماریا ترزا بود! اینکه یک آدم هشتادوشش ساله چقدر باید ناشناخته بماند؟ یک آدم با این سن و سال چقدر مگر توان انجامِ کار دارد؟
دوستی راشل و ماریا ترزا آنقدر عمیق نبود که بشود از کارهای این زنِ عجیب سر درآورد. همینکه علاقهای وسط باشد کافی است. اما یک روزِ جهنمی با یک خبر شوم، دنیا بر سر راشل خراب شد. ویروس مرگبار کرونا ماریا ترزا را به دام انداخته است! تیم تشریفاتِ ماریا ترزا اجازه ملاقات به راشل را ندانند تا گرههای ذهنی راشل همچنان کور بماند. توی چند ساعت فضای اینترنت پر شد از یک خبر عجیب که همه چیز را برای راشل روشن کرد:
- ماریا ترزا ازبوربن پارما ملقب به "شاهزاده سرخ" اولین چهره سلطنتی اسپانیاست که به دلیل ابتلا به ویروس کرونا در حالی که در پاریس اقامت داشت درگذشت. این شاهزاده ۸۶ ساله عموزاده فیلیپ ششم، پادشاه اسپانیا بود...
داستان دهم از كتاب: "تق! تق! تق!... كرونا هستم!"
نوشته حسن ايماني
مجموعه اي از داستان هاي كوتاه واقعي عصر شيوع ويروس كرونا در جهان
(اولين كتاب داستاني درباره كرونا در جهان)
قابل فروش در ايران: سايت ديجي كالا
قابل فروش در جهان: سايت آمازون آمريكا (به زبان انگليسي)