گردشگری روی آبهای نیل
گردشگری روی آبهای نیل
مصر جاهای زیادی برای دیدن دارد. هنوز چند شهر را خوب ندیده بود که از یک کشتی تفریحی روی آبهای نیل سر درآورد. تئو به عنوان یک گردشگر جوان از کشورهای زیادی دیدن کرده بود و مصر میشد بیست و چهارمین کشوری که به آن پا گذاشته است. توی کشتی تفریحی یک خانم جوانی هم مدام به این طرف و آن میرفت که همین رفتوآمدها باعث شد تئو متوجه حضور او شود. دختر سر و وضع مرتبی داشت.
تئو با دقت بیشتری که داشت تلاش کرد سر از کار دختر دربیاورد اما خب سر درآوردن از قضیه نیاز به زمان دارد. کم کم توی عرشه کشتی همه گردشگرها آماده شدند تا پای صحبتهای لیدرِ تور بنشینند که در این فاصله دختر جوان شروع کرد به عکسبرداری از ساحل نیل و زیباییهای شهر الاُقصُر. تئو از لای جمعیت خود را به دختر نزدیک کرد و با ژست بامزهای پرسید:
- شما اهل پاریس هستید؟
دختر جوان دوربینش را توی دست چرخاند و گفت:
- نه. آمریکا... من آمریکایی هستم. توریست!
تئو پرسید:
- من اهل پاریسم. زبان انگلیسی هم بلدم...
لبخند روی لبهای دختر آمریکایی نشست و گفت:
- اوه پاریس... سال ۲۰۱۸ دو ماه اونجا بودم. شهر باشکوهی دارید شما... پر از آثار چشم نواز و هنرمند...
بعد از گفتن این حرف، یک آن، رنگ و روی دختر آمریکایی سفید شد و نشست کف عرشه. انگار که دچار حمله قلبی شده باشد. تئو سریع نشست کنار دختر و دست روی پیشانیاش گذاشت. پیشانی داغ بود. دو تا از گردشگرهای فرانسوی رسیدند بالایِ سر تئو. یکی از آنها گفت:
- باید دکتر خبر کنیم...
دختر آمریکایی روی زمین ولو شد. تئو و دو سه تا از گردشگرها از بازوی دختر چسبیده و او را روی نیمکتی که در همان نزدیکی بود نشاندند. تئو به دختر گفت:
- نگران نباش. حواسم به شما هست!
در این لحظه صدایی به زبان انگليسي و ته لهجهِ عربي از بلندگوهاي اسكله شنیده شد:
- از گشت انتظامی نیل به کاپیتانِ کشتی تفریحی! همین الان کشتی رو متوقف کنید.
با شنیدن این دستور، کشتی تفریحی از حرکت ایستاد و پس از چند دقیقه، مأمورهای گشت نیل با لباسهای عجیب، سوار بر قایق هاي رنگي، خود را به کشتی رساندند. کاپیتان وارد عرشه شد و مسافرها را به آرامش دعوت کرد ولی لابلای حرفهایش از ویروس کرونا چیزهایی گفت که همه گردشگرها به وحشت افتادند. چیزی حدود پنج دقیقه بعد، کشتی تفریحی توقیف و همه مسافرها مورد تست کرونا قرار گرفتند. تئو را هم بعد از اینکه از دختر آمریکایی جدا کردند بردند اتاق تست. پس از کشوقوسهای زیاد، لیست سیوسه مسافر کشتیِ مبتلا به کرونا رفت توی مخ گردشگرها! اسم تئو در ردیف بیست و سوم لیست خودنمایی میکرد!
داستان چهاردهم از كتاب: "تق! تق! تق!... كرونا هستم!"
نوشته: حسن ايماني
مجموعه اي از داستان هاي كوتاه واقعي عصر شيوع ويروس كرونا در جهان
(اولين كتاب داستاني درباره كرونا در جهان)
قابل فروش در ايران: سايت ديجي كالا
قابل فروش در جهان: سايت آمازون آمريكا (به زبان انگليسي)