موهای دور من
اگرچه به کمر می رسید موهایش، اما موهای من بلندتر از موهای او بود. بلندتر و حتی نرم تر! غروب که می شد به شکل دایره پخش می کردیم روی علف های توی حیاط خانه شان! سرم را میگذاشتم روی موهای بورش، سرش را می گذاشت روی موهای خرمایی م.
یکبار همانطور که خیره به آسمان دراز کشیده بودیم از مادرم پرسید:" ماه یا ستاره؟ کدامشان نزدیکتر است؟ اگر همین حالا با هم پرواز کنیم کدام را می توانیم زودتر بگیریم؟"
مادرم محکم بغلمان کرد.خندید! خندید و خندید! اشک توی چشم هاش جمع شد و آنقدر خندید که ترس برم داشت! ترس اینکه نکند بمیرد مادر!
حالا آن گوشه مادرم زیر خاک است و این گوشه او.
وقتی چیزی دور است، نزدیکتر بودنش به چه دردی خواهد خورد؟
دلم گرفته است! کاش موهایم بلند بود. بلند بود و یک نفر می گرفت شانه اش می کرد...!
شکل قلم:F اندازه قلم: A A رنگ قلم: پس زمینه: یکبار همانطور که خیره به آسمان دراز کشیده بودیم از مادرم پرسید:" ماه یا ستاره؟ کدامشان نزدیکتر است؟ اگر همین حالا با هم پرواز کنیم کدام را می توانیم زودتر بگیریم؟"
مادرم محکم بغلمان کرد.خندید! خندید و خندید! اشک توی چشم هاش جمع شد و آنقدر خندید که ترس برم داشت! ترس اینکه نکند بمیرد مادر!
حالا آن گوشه مادرم زیر خاک است و این گوشه او.
وقتی چیزی دور است، نزدیکتر بودنش به چه دردی خواهد خورد؟
دلم گرفته است! کاش موهایم بلند بود. بلند بود و یک نفر می گرفت شانه اش می کرد...!