موضوع همینه چیزی که چند روزه ذهنمو درگیره خودش کرده شاید چند هفته درست از وقتی که دیدمش
بزارید بگم دارم درباره ی کی حرف میزنم
بهروزعامری ,همایون طراح ,م.ماندگار ,آرمیتا مولوی ,نیما فریبرزی ,زهرابادره (آنا) ,
آرمیتا مولوی (5/5/1397),همایون به آیین (5/5/1397),زهرابادره (آنا) (6/5/1397),نگین پارسا (6/5/1397),همایون به آیین (7/5/1397),حمید جعفری (مسافر شب) (7/5/1397),ابوالفضل مولوی (7/5/1397),همایون طراح (8/5/1397),الهام قلی پور (8/5/1397),مجتبی صمدیار (8/5/1397),م.ماندگار (11/5/1397),داوود فرخ زاديان (12/5/1397),مهشید سلیمی نبی (13/5/1397),نگین پارسا (15/5/1397),بهروزعامری (16/5/1397),نیما فریبرزی (21/6/1397),ترنم سرخسی (18/2/1398),
نام: آرمیتا مولوی ارسال در جمعه 5 مرداد 1397 - 12:15
@آرمیتا مولوی توسط همایون به آیین ارسال در یکشنبه 7 مرداد 1397 - 06:22
درود بر بانو آرمیتای گرامی!
سپاسگزارم که داستانم را قابل دانستید و آمدید!
«می خواهم آنطور که خود می پسندم لباس بپوشم
زمانی زرد و گاهی هم نارنجی
می خواهم برقصم
هم آرام و هم تند...
اگر دست خودم باشد، بخندم با صدای بلند
و بی اعتنا به اینکه
کسی بگوید جلف است و یا هر چیز دیگر....»
(به آیین)
نام: زهرابادره (آنا) ارسال در شنبه 6 مرداد 1397 - 13:59
درودها آقای به آیین عزیز
داستان لطیفی خواندم و چقدر عالی از عهده افعال اجسام برآمدید ،
عالی بود لذت بردم
قلم تان مثل همیشه رقصان و ماندگار
نام: بهروزعامری ارسال در یکشنبه 7 مرداد 1397 - 01:44
نام: همایون طراح ارسال در دوشنبه 8 مرداد 1397 - 09:33
درود بر همایون به آیین عزیز
بسیار عالی بود. این سبک نگاه به داستان را بسیار دوست دارم و شما هم بسیار خوب از عهده ی آن برآمدید.
خسته نباشید.
سبز باشید