جای خالی
چند وقت از آن روز نحس می گذرد نمیدانم
یکسال-دوسال-شایدهم بیشتر از آن موقع خنده هایم تلخ شده از آن موقع بی دلیل می خندم بی دلیل گریه میکنم .بی دلیل فریاد می کشم. بی دلیل با تو در رویا حرف میزنم . یادم میاید همیشه از دیوانه ها میترسیدم .ولی حالا چه ....
من حالا از خودم هم میترسم .
چون تبدیل شدم به یه مومیایی همچون تمام دیوانه های این شهر..........