چندشب پیش همگی رفتیم روستا، خانهی بابابزرگم؛ جای شما خالی! داخل حیاط داشتیم کباب میپختیم؛ چهکبابی! چهدودی راه انداختیم! دود کلّ روستا را برداشته بود! مردم فکر کردند خانه آتش گرفته؛ یکی هم آمد درِ خانه را زد و داشت در را از پاشنش در میآورد؛ سریع در را باز کردم؛ دیدم پیرزنیپرحاشیه