خواننده داستانم رابگریاندویابه شادی وهیجان وادارد،ازخانواده ای که پشت دراتاق عمل منتظرتولدنوزادی بودند،ازمرگ مادری،ازازدواج ورسیدن به هم،ازفقیری که بدون هیچ سرمایه ای مانده بودونمی دانست که سرمایه واقعی دروجودش نهفته است ویاازثروتمندی که ازتنهایی رنج می برد.زیباست اینکه می توان تااخردنیانوشت
بازدید 13 نفر 13 نمایش ادامه داستان